❗️ خلاصه: حقیقت یا دروغ. هر کدام از انتخاب های شما به نتیجه متفاوتی منجر می شود. در بازی شما رد هستید، دختری که دنبال قاتل مادرش است تا به زندگی او پایان دهد. شما برای این کار مدتهاست برنامه ریزی کرده اید، اما وقتی با کسی روبرو می شوید که شب و روز آرزوی خنجر زدن به گردنش را دارید، هیچ چیز آن طور که انتظار می رود پیش نمی رود.
بازی حدود ۱۵ الی ۱۶ پایان دارد.
نویسنده: luluch_code
تاریخ: اسفند ۳, ۱۴۰۲
نویسنده: luluch_code
تاریخ: اسفند ۳, ۱۴۰۲
❗ خلاصه: داستانی که در آن یک میکوی جوان و یک خون آشام با هم آشنا می شوند و بعد از هم جدا می شوند.
«بی حرکت بمون. من نمیکشمت.»
این را به دختری که گرفته بودم گفتم.
شانه های باریکش می لرزیدند.
«متاسفم. اما زیاد طول نمی کشه.»
گردن سفیدش، جریان خون قرمز زیر پوست نازک او پنهان شده است.
«خیلی وقته غذا نخوردم…»