❗️ خلاصه: حقیقت یا دروغ. هر کدام از انتخاب های شما به نتیجه متفاوتی منجر می شود. در بازی شما رد هستید، دختری که دنبال قاتل مادرش است تا به زندگی او پایان دهد. شما برای این کار مدتهاست برنامه ریزی کرده اید، اما وقتی با کسی روبرو می شوید که شب و روز آرزوی خنجر زدن به گردنش را دارید، هیچ چیز آن طور که انتظار می رود پیش نمی رود.
بازی حدود ۱۵ الی ۱۶ پایان دارد.
نویسنده: luluch_code
تاریخ: اسفند ۳, ۱۴۰۲
نویسنده: luluch_code
تاریخ: اسفند ۳, ۱۴۰۲
❗ خلاصه: داستانی که در آن یک میکوی جوان و یک خون آشام با هم آشنا می شوند و بعد از هم جدا می شوند.
«بی حرکت بمون. من نمیکشمت.»
این را به دختری که گرفته بودم گفتم.
شانه های باریکش می لرزیدند.
«متاسفم. اما زیاد طول نمی کشه.»
گردن سفیدش، جریان خون قرمز زیر پوست نازک او پنهان شده است.
«خیلی وقته غذا نخوردم…»
نویسنده: luluch_code
تاریخ: آذر ۲۹, ۱۴۰۱
❗️ خلاصه:برای عاملی که به عنوان “گرگ و میش” شناخته می شود، هیچ سفارشی خیلی بلند نیست اگر به خاطر صلح باشد. گرگ و میش که به عنوان جاسوس اصلی وستالیس فعالیت می کند، خستگی ناپذیر کار می کند تا از جرقه جنگ افراطی ها با کشور همسایه اوستانیا جلوگیری کند. برای آخرین ماموریت خود، او باید با نفوذ به مدرسه پسرش: آکادمی معتبر ادن، درباره سیاستمدار اوستانی دونوان دزموند تحقیق کند. بنابراین، مامور با سخت ترین کار حرفه ای خود روبرو می شود: ازدواج، بچه دار شدن و خانواده بازی کردن.